بهاره رهنما
بهاره رهنما بازیگر اهل ایران است. او دختر بازیگر پروین قائممقامی است و کار خود را در اوایل دههٔ ۱۳۷۰ با بازی در فیلم اکشن افعی (۱۳۷۱) آغاز کرد.
بهاره رهنما بازیگر اهل ایران است. او دختر بازیگر پروین قائممقامی است و کار خود را در اوایل دههٔ ۱۳۷۰ با بازی در فیلم اکشن افعی (۱۳۷۱) آغاز کرد.
درباره یک دوره انتخابات مجلس است. دکتر مشرفی هدایت هاشمی یکی از کاندید های مجلس است. مشاور او لطیف امیر جعفری باید هر ماه بابت مهریه همسر سابق خود رؤیا بهاره رهنما دو سکه به او بدهد. همین دو سکه باعث شروع دردسرهای مختلف برای او و مشرفی می شود.
داستان فیلم به گونه ای است که در آن از کودک پنج ساله تا پیرمرد صد ساله نقش آفرینی دارند و در طول قصه ماجراهای جذابی را رقم می زنند.
فصل دوم این برنامه نیز همانند فصل گذشته برنامهای گفتگو محور است که با مسابقههای ریز و درشت در حین برنامه تماشاگران را غافلگیر میکند. شما هر هفته شاهد حضور یک مهمان شناخته شده در عرصه بازیگری و یا خوانندگی خواهید بود. تفاوت برنامه شباهنگی با برنامههای گفتگو محور دیگر در این است که حامد آهنگی این برنامه را با بازی و شوخیهای فراوان پیش میبرد. در واقع قرار است میزان جنبه و شوخی در مهمانان سنجیده شود...
در فیلم هرچی خدا بخواد به ونداد طاهری اطلاع میدهند که پدرش در جزیره کیش فوت کردهاست. همزمان به پارمیدا نصیری هم اطلاع میدهند که مادرش در جزیره کیش دچار سانحه شده و مردهاست. داستان فیلم از فرودگاه مهرآباد شروع میشود و...
این فیلم داستان سه جوان امروزی را روایت میکند که بعد از رهایی از زندان و در مسیر تحقق رویاهایشان، با اتفاقاتی غیرمنتظره روبرو میشوند.
دو خلافکار خردهپا از وجود گنجی با کلید عقاب دو سر که میراث تزار روسیه است، با خبر میشوند. هر دو در تلاش برای به دست آوردن گنج با اتفاقاتی روبه رو میشوند.
داستان بازیگری به نام رضا گلزار است که از همسر خود جدا شده است، رضا و همسرش یکدیگر را دوست دارند اما برخی ارتباطات رضا باعث بدبینی همسر سابقش از او میشود.
پاستاریونی داستان غذاهاست. فیلم با بریانی اصفهانی ها شروع می شود و کوشان وقتی رستوران پدرش در تهران را ورشکسته می بیند، قصد میکند که یک بریانی به جای رستوران فست فود پدرش در تهران را باز کند. رستورانی که به دلیل یک رقیب بسیار قدرتمند و مجلل در آن گوشه خیابان، پاستا دا پیتزا، رونق خود را از دست داده است و…
این فیلم درباره موجودی فضایی است که بنا بر مشکلاتی که وی ناخواسته درگیر آن، به زمین می آید و حالا باید با موجوداتی مواجه شود که شباهتی به خودشان ندارد و…
ذبیح و غلام، دو شخصیت محوری این داستان، از طبقات پایین اجتماع هستند که طی ماجراهایی طنزآمیز اتومبیل نعشکش خود را از دست میدهند و مجبور میشوند برای گذران زندگی، با موتورسیکلت، جنازههای مشتریان خود را جابهجا کنند، سکانس رویارویی ذبیح و غلام مجید صالحی و علی صادقی با پسر متوفی حسن علیرضایی از سکانسهای جذاب فیلم است.